كنار كعبه،زير ناودان طلا،سعي مي كنم صفا و مروه را به ياد هفت آسمان تشنگي طي كنم.به ياد آن كس كه مي خواست به جرم قرب الي الله قرباني شود.به ياد آن قلب كه در كعبه تپيد و قلوب مردم را به صدا در آورد ،به ياد آن چشمه كه چشم دنيا را شست؛به ياد آن كس كه خشت ها را خرمن وجودش كرد و قبله گاهي به وسعت آسمان ساخت؛به ياد آن هفت سنگي كه مرا هفتاد هزار مرتبه از شيطان دور كرد؛به ياد عرفه كه عرش را تكان داد؛به ياد آن طواف كه خود قيامتي ساخت،بهشتي بود به يكرنگي آب و به روشنايي آفتاب. آري كعبه تكه اي از بهشت است؛بهشتي كه تا نگاهش نكني،تا لمسش نكني،نه قدرش را مي داني و نه شرافتش را مي فهمي...
(نوشته اي از هانيه رحماني،آموزشگاه تربيت)
(نوشته اي از هانيه رحماني،آموزشگاه تربيت)
موضوعات مرتبط: انشاء دانش آموزان
برچسبها: انشای دانش آموزان , ادبی , کعبه
تاريخ : دوشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۸۹ | 12:17 | نویسنده : طیبه غلامی |

