زنگــ انشا

قلمت را بردار،بنویس از همه ی خوبیها؛زندگی،عشق،امید

زنگــ انشا | معرفـــی زادگاهــــم،شهر من کـــــــ♥ــــاخکــــــ

طیبه غلامی
زنگــ انشا قلمت را بردار،بنویس از همه ی خوبیها؛زندگی،عشق،امید

شهـــــ❤ــر مــــــ ـــن کــــــ ــــاخــــــ ❤ــــک

http://zangensha.ir/

انگار زیبایی راقاب کرده اند،گویی زیبایی را توی انگشتر ی کویر،مثل یک نگین درخشان جای داده اند ؛اینجا همه چیز جذاب و دیدنی است.خانه ها،دیوارها،پنجره ها،کوچه ها و چشمه ها...

پنجره ها که باز می شوند سلام می کنند،شعر می خوانند و به پرواز در می آیند،بسته که می شوند ،نجوا می کنند،آواز می خوانند و به خواب خیالی می روند.

درخت ها را انگار از بهشت آورده اند ؛بلندقامتند و استوار و با نشاط .یک امامزاده ی مهربان دارد که مثل پلی  کوچک ما را به خانه ی ملکوت پیوند می دهد.گاهی از دلم رخصت می گیرم مقابل ضریح شریفش می ایستم تا با او حرف بزنم "صمیمیت"واژه ای است که آن را در میان آسمانخراشها نمی توان یافت ،برگونه ی داغ آسفالت ها نیست؛پشت پنجره های خشن و آهنی نوشته نشده ،صمیمیت در دل این مکان موج می زند... در طاقی های بی صدایش،در کاشی کاری های زیبایش ،در گنبد استوارش که به خدا سلام می کند و از باغ ملکوت برای ما شکوفه ی سیب می چیند.

آری اینجا بزرگترین اثر تاریخی کاخک است مکانی مقدس و متبرک،معبد عابدان و عاشقان،امامزاده سلطان محمد عابد(ع) یکی از فرزندان امام موسی کاظم(ع)،او که بارگاهش مشرف بر شهر و خانه ی دل مؤمنان است....

کوچه های این شهر به مهربانی راه دارند و آدم هایش ساده و مهمان نوازند،اینجا خوش آب و هواترین منطقه است در دل کویری خشک،اینجا حرف های نگفته ی زیادی دارد ،کوچه پس کوچه هایش گذشته های تاریخی فراوانی را در دل دارد از زلزله ی ویرانگر سال 1347 که سه هزار نفر را به خاک و خون کشید تا سیل ویرانگری که زندگی را از آنان گرفت... با این حال کاخک هنوز هم چون گذشته با شکوهی تمام ایستاده است تا شاهد رویش و جوانه زدن باشد ،شاهد درخشش و شکوفایی و این مهم میسر نخواهد شد مگر با همت جوانان و با دست های توانای آنانی که دلسوز این آب و خاکند و به سرزمینشان عشق می ورزند...

                  http://zangensha.ir/
              

كاخك را همه مي شناسيم با زلزله ويرانگر سال 47 ، با روحانيت و تقدس امامزاده سلطان محمد عابد (ع) ، با همت بلندِ مردان با غيرتش ، با همه خاطرات تلخ و شيرين گذشته اش.

زماني همه ، كاخك را به شهر چهار چنار با آبشارهاي خروشان و درختاني سربه فلك كشيده و طبيعتي زيبا و سرسبز مي شناختند. زماني كاخك را حلقه سبزي ميان بيابان و كوهستان مي دانستند ، آري زماني كاخك تفرج گاه شاهان بود كاخك نبود كه كاخَ ك بود ، قصري كوچك و سرسبز. اما اينك گرد و غبار خشكسالي ، اين شهر تاريخي را در هاله اي از حسرت و يادهاي سبز گذشته فرو برده و چتري از بي وفايي و فراموشي بر سر تمام افتخاراتش كشانده ، اينك مائيم و قناتهايي كه به جاي فواره هاي زلال ، جرعه جرعه ، تشنگان را مهمان سفره گسترده زمين مي نمايند ، مائيم و كاريزهاي  خشكيده اي كه ديگر نمي توان در كنارشان نشست و به قول سعدي گذر عمر را ديد.

آهِ حَسرت ، دير زمانی است كه مهمان خانه خانه هاي اين شهر گشته ، آسمان آبي اين سرزمين چند صباحي است  كه ديگر با مردم اين ديار مهربان نيست و زمين بخشنده خدا مدتي است كه بركت را هديه دستان پينه بسته مردان اينخطه نمي كند....باشد که دوباره آن شکوه و عظمت گذشته را به نظاره بنشینیم


            http://zangensha.ir/     

"در ادامه نوشته های دانش آموزان را مشاهده می کنید در توصیف شهرشان"کاخـــک"

حتما ادامه مطلب را مطالعه بفرمایید؛منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم"

http://zangensha.ir/

http://zangensha.ir/


موضوعات مرتبط: دل نوشته ها ، انشاء دانش آموزان ، عكس ، معرفـــی زادگاهــــم،شهر من کـــــــ♥ــــاخکــــــ
برچسب‌ها: دلنوشته , انشای دانش آموزان , شهر من کاخک , معرفی زادگاهم

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه پنجم اسفند ۱۳۹۴ | 15:15 | نویسنده : طیبه غلامی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.