می خواهم آینه باشم
در قلبم ستاره ای می درخشد و این امید را به من می دهد که هنوز هم جایی برای جبران هست ،هر روز ساعت خاطراتم را کوک می کنم و همراه با صدای آهنگینش آرام آرام بر روی پل مروارید رنگ خوبی ها قدم می زنم و نفس زنان به کلبه ی وحشتناک و عمیق بدی ها می رسم ؛جایی که رقص شاپرک ها به برگ های خشک پاییزی تبدیل می شود ؛جایی که باید ها واقعیت است و ای کاش ها سراب؛جایی که شبنم های شب هایم پژمرده اند از این همه غم دنیا؛جایی که بلورهای مینایی قلبم خیلی راحت و ساده می شکنند ؛جایی که این همه آرامش به مرداب تلخ سختی مبدل می شود ،تنها چیزی که در ذهنم ورق می خورد این است که تمام این بدی ها را چگونه از نوار زندگی ام پاک کنم.
می خواهم آینه باشم تا هر وقت مقابل قلبم قرار می گیرد چهره ای خندان و صمیمی در آن ببینم نه سیمایی غمزده و افسرده
آیینه بودن آسان است اگر خودت بخواهی
نوشته ای از فاطمه شاهرخی ،آموزشگاه نجمه(س)
می خواهم آیینه باشم پاک پاک،اگر بخواهم می توانم که قلبم جایگاه عشق و محبت و زیبایی ها باشد ،می خواهم راه قلبم ازینجا تا خدا باشد ،می خواهم بدی و زشتی و پلیدی را از قلبم پاک کنم و پروانه های زیبای قلبم را به پرواز در آورم تا در آسمان نگاه مهربانشان را مهمان همگان کنند .می خواهم بر روی آینه ی قلبم طرح ستاره های نیکی بدرخشد و فقط خدا را در آن ببینم و بس
اینک روحم آکنده از مهر و محبت است و می خواهم تمام آینه های سیاهش را بشکنم و آن را آراسته و زیبا سازم پس با خودم می گویم من می توانم اگر بخواهم
آینه ای باشم بس صاف و ساده و و روشن
نوشته ای از نجمه قلی پور،آموزشگاه نجمه(س)
به نام او که دوست دارد تا همیشه انسان ها آیینه وجود یکدیگر باشند
وجودم را جست و جو
می کنم اما در پی آیینه ی صاف هستم ،در پی آیینه ای هستم که با صداقت ،قصه ی زندگی
ام را بر صفحه ی کاغذ ی قلبم بنگارد اما هرچه به این تکاپو ادامه می دهم کسی در
وجودم یافت نمی شود تا خاطرات زندگی را مانند آینه ای صاف و بی ریا بیان کند ،در
قلبم احساس زیبا همچون گل های بهاری روحم را می نوازد .آهسته آهسته می فهمم که
نباید در پی آینه های وجودم باشم باید وجودم را چون آینه سازم تا کسی باشد قصه ی
زندگیم را زیبا و با صداقت تمام به من منعکس کند.حال قشنگ ترین نگاهم را برای آینه
های وجودم کنار می گذارم و این جمله را برای همیشه به خاطر می سپارم که:می خواهم
آیینه باشم
نوشته ای از وحیده قائمی،آموزشگاه نجمه(س)
می خواهم آیینه باشم صاف صاف چون آسمان آبی ،می خواهم عشق و محبت را همچون گیسوان طلایی رنگ خورشید به همه جا بتابانم ،می خواهم چون آب زلال باشم و پاک و بی ریا
می خواهم ایینه باشم تا بدی ها را از قلبم دور کنم و اسطوره ی زیبایی و نیکی باشم ،می خواهم در پرتو این همه زیبایی در زیر نور ماه با خدایم نجوا کنم و ازو بخواهم یاریم کند
می خواهم آیینه ای باشم رو به آسمان تیره ی شب با ستارگان سخن بگویم و بذر لبخند را روی لبها بکارم تا زندگی ساده و بی آلایشم را دوست بدارم می خواهم چون آیینه صاف و صادق باشم
نوشته ای از الهام صمیمی،آموزشگاه نجمه(س)

می خواهم آیینه باشم تا عشق را بازتاب کنم ،می خواهم آیینه باشم تا این قلب کوچک آکنده به گناه را از زندان زشت بدی ها آزاد کنم.دوست دارم قلبم جایگاه قاصدک و بنفشه و شبنم باشد ،می خواهم پاک باشم ،صاف و بی ریا ،می خواهم هر روز به شوق خوبی ها از خواب برخیزم و شب ها به امید نیکی ها با ستارگان سخن بگویم ،دوست دارم دیدگانم فقط میهمان ئاقعیت ها و زیبایی ها باشد ،دوست دارم صبح که از خواب برمی خیزم گل ها و درختان و آسمان گلخندی زیبا بر چهره ام بپاشند
دوست دارم قلبم فقط ئ فقط خدا باشد و بس،دوست دارم هر روز بر روی آیینه های قلبم طرح های زیبا بکشم تا زیبایی آن چندبرابر شود
من دوست دارم آیینه باشم
نوشته ای از فریبا شرفی،آموزشگاه نجمه(س)
برچسبها: آینه , انشای دانش آموزان , دلنوشته





